شادی و نشاط چه نسبتی با دین دارد؟ - قسمت دوم
شادى و نشاط، چه نسبتى با دین دارد؟ آیا دین شادابى را تقویت مىکند یا سبب رکود و خمود آن است؟
با توجه به منابع دینى، یعنى قرآن و سیره پیشوایان معصوم، دین اسلام موافق
نشاط و شادى بوده، علاوه برآن که آدمى را از تنبلى رهانده و سرزنده
مىسازد؛ البته؛ این شادى، افراطى و تفریطى نبوده، بلکه درچارچوب نگاه
تعدیلى قابل رهیابى است.
4. اسلام و شادى:
اسلام با توجه به نیازهاى اساسى انسان، شادى، نشاط را تحسین و تأیید کرده است. قرآن که یکى از بهترین و مستحکمترین منابع اسلام به شمار مىرود، زندگى با نشاط و شادى را نعمت و رحمت خدا تلقى فرموده، زندگى همیشه توأم با گریه و زارى و ناله را خلاف رحمت و نعمت خداوند دانسته است.
گواه این مطلب آیه قرآن است که مىفرماید: «فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیراً»؛توبه (9)، آیه 82. «باید کم بخندند و زیاد بگریند». شأن نزول این آیه، این بود که پیغمبر خدا(ص) دستور صادر کرده بودند که باید تمام نیروهاى قابل براى شرکت در مبارزه علیه کفار و مشرکین که به سرزمین اسلام هجوم آورده بودند، بسیج شوند. عدهاى با بهانههاى مختلف از شرکت در این لشکر کشى خود دارى کرده بودند و از فرمان خدا و پیغمبر(ص) تخلف کرده بودند؛ خداوند در قرآن به آنها وعده عذاب مىدهد و به دنبال آن مىفرماید: [این گروه نافرمان] از این پس کم بخندند و زیاد بگریند».
واضح است که نفرین به صورت کیفر و مجازاتى است که همواره بر خلاف طبیعت و فطرت آدمى او را دچار عذاب و رنج مىسازد. این که خداوند آرزوى کم خندیدن و زیاد گریستن براى نافرمانان مىکند، حکایت از این حقیقت دارد که خنده به عنوان یکى از عوامل نشاط، امر طبیعى و فطرى است که خداوند مىخواهد به عنوان کیفر، نافرمانان از این امر محروم باشند.گفتارها، ج 2، ص 225 - 226.
توصیفات قرآن در خصوص بهشت نیز حاکى از این واقعیت است که اسلام بر نشاط و شادى مُهر تایید نهاده است؛ زیرا باغهاى زیبا، آبهاى زلال و روان، زیباترین بسترها، نرمترین و چشمگیرترین پارچهها، برترین دیدنىهار.ک: سوره الرحمن، واقعه ویس. و... که قرآن در وصف بهشت ترسیم مىکند، همه جزء عوامل نشاط و شادى به شمار مىروند و خداوند متعال براى شادکردن انسانها بهشت را اینچنین قرار داده است.
قرآن در فراز دیگرى، برخى عوامل شادى و نشاط را مخصوص مؤمنان دانسته است؛ «قل من حرم زینة الله التی أخرج لعباده و الطیبات من الرزق قلهیللذین آمنوا فی ال حیاة الدنیا خالصةً یوم القیامة»؛اعراف (7)، آیه 32. «بگو (در برابر کسانى که بسیارى از مواهب زندگى را تحریم مىکردند) اى پیغمبر چه کسى زینت و آرایش و زیبایىهایى را که خداوند از درون طبیعت براى بندگانش بیرون کشیده، حرام کرده است. بگو این مواهب پاک و این زیبایىها براى مردم با ایمان در همین زندگى دنیا و در زندگانى جاوید آخرت قرار داده شده است. با این تفاوت که در این دنیا، زیبایىها به زشتىها آمیخته است؛ شادىها به غم آلوده و آمیخته است؛ ولى در دنیاى دیگر و در روز رستاخیز، این زیبایىها و این مواهب پاک، براى مردم با ایمان به صورت خالص وجود دارد»گفتارها، ج2، ص227-228..
این آیه به خوبى بیانگر این حقیقت است که اسلام به بهرهمند شدن از یبایىها و مواهب زندگى که در زمره عوامل نشاط آورند، اهمیت مىدهد و آن را زیبنده دینداران و مؤمنان مىداند.
از زبان معصومان(ع) نیز - که مترجمان حقیقى واحىاند - مىخوانیم:
1. رسول اکرم(ص): «مؤمن شوخ و شاداب است».بحرانى، تحف العقول، ص49.
2. حضرت على(ع): «شادمانى، گشایش خاطر مىآورد»؛آمدى، غررالحکم، ح2023. «اوقات شادى، غنیمت است»؛همان، ح1084. «هرکس شادىاش اند ک باشد، آسایش او در مرگ خواهد بود»بحارالانوار، ج78، ص12..
3. امام صادق(ع) «هیچ مؤمنى نیست که شوخى در طبع او نباشد»؛کلینى، اصول کافى، ج2، ص663. «شوخ طبعى بخشى از حسن خلق است».همان.
4. امام رضا(ع) کوشش کنید اوقات شما چهار زمان باشد؛ وقتى براى عبادت و خلوت با خدا، زمانى براى تأمین معاش، سعتى براى معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانى که شما را به عیبهایتان واقف مىسازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتى را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص مىدهید و از شادى ساعتهاى تفریح، نیروى لازم براى عمل به وظایف وقتهاى دیگر را تأمین کنید».بحارالانوار، ج75، ص321. در سیره معصومان، عنصر شادى آن چنان اهمیت دارد که علاوه بر تأیید آن به بسترسازى، زمینهسازى و ایجاد آن نیز توصیه شده است.کافى، ج2، ص192.
پاره اى از احادیث، علاوه بر دستورهاى کلى درباره اهمیت شادى و نشاط، دستورالعملهاى خاصى نیز براى حفظ و پرورش این حالت مانند، پیادهروى، سوارکارى، شنا در آب، نگاه کردن به سبزهها، خوردن و نوشیدن، مسواک کردن، شوخى، خنده و...وسائل الشیعه، ج12، ص112، بحارالانوار، ج16، ص298؛ حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج8، ص418. بیان مىدارند.
چو شادى بکاهد، بکاهد روان خُرد گردد اندر میان، ناتوان
فرودسى
5. مرز شادى و نشاط :
براساس هدف و فرجام زندگى، شادى و نشاط از دیدگاه اسلام داراى حد و مرز مىباشد. محتوا و قالب شادى و نشاط و عوامل آن نباید با روح توحیدى و انسانى که دین اسلام مطرح کرده است، در تضاد و تنافى باشد؛ زیرا هر پدیدهاى که انسان را از آرمان و غایت اصلى خویش دور سازد، به هیچ وجه مقبول اسلام نخواهد بود.
بنابراین پدیده شادى و نشاط و عوامل آن به عنوان یک نیاز اساسى و ضرورى تا حدى روا و مجاز مىباشد که علاوه بر آن که مانع نیل انسان به هدف اصلىاش نگردد، بلکه در رسیدن به آن مددکار وى باشد؛ از این رو بسیارى از اندیشمندان مسلمان معتقدند: از آن جا که انسان در انجام هر رفتار ارادى، انگیزه و هدفى را پىمىگیرداخلاق اسلامى، ص98-99؛ اخلاق الهى، ج5، ص238. شادى و نشاط به عنوان یک رفتار، از این قاعده مستثنا نبوده، هدف و انگیزهاى در آن دنبال مىشود.
در این پدیده، اگر انگیزه و هدف، حق و در راستاى هدف اصلى زندگى آدمى باشد، این پدیده حق، مفید و سودمند خواهد بود و اگر انگیزه و هدف باطل در آن نهفته باشد و در برابر هدف اساسى زندگى انسان باشد، این پدیده، باطل و مضر خواهد بود؛ بنابراین مىتوان مرز شادى و نشاط را انگیزه و هدف آن دانست.
مزاح و شوخى که یکى از عوامل برجسته شادى است، اگر به سبکسرى، بىشرمى و گستاخى بیامیزد، «هزل» نامیده مىشود که در اسلام مطرود است و اگر به تحقیر و بدگویى و ناسزا آمیخته گردد، آن را «هجو» مىخوانند و این نیز در اسلام نهى شده استیکى از صحابیان از رسول خدا پرسید: «آیا اگر با دوستان خود شوخى کنیم و بخندیم، اشکالى دارد؟ حضرت فرمود: اگر سخن ناشایستى در میان نباشد، اشکالى ندارد (کافى، ج2، ص663 ن تحفالعقول، ص323). و اگر شوخى از حد خارج شود و به بیهودگى یا زیادهروى بینجامد، باز از نظر اسلام عملى ناپسند خواهد بود؛ همان طور که امیرمؤمنان على(ع) مىفرماید: «هر کس بسیار شوخى کند، وقار و سنگینى او کم مىشود».غررالحکم، ص222.
امام صادق(ع) مىفرماید: «زیاد شوخى کردن، آبرو را مىبرد».کافى، ج2، ص665.
خنده و تبسم که از عوامل دیگر نشاط و شادى است، باید صادقانه بوده، شخصیت آدمى را لکهدار نسازد. خنده از نظر اسلام، آن گاه مؤثر و مفید ا ست که به شخصیت دیگران لطمه وارد نیاورد. خنده، با انگیزه آزردن، اهانت و تحقیر دیگرى، حکم حرمت آزار شخص مؤمن را دارد و به شدت نکوهید شده و حرام است. وقتى براى مؤمن، احترامى برتر از کعبه را بر شمردهاند، به خوبى روشن مىشود که اهانت و تحقیر او، چه اندازه نکوهیده است.اخلاق الهى، ج5، ص256-257.
قالبهاى نشاط و شادى و عوامل آن نیز باید در شأن مقام انسان و آرمانهاى والاى او باشد؛ زیرا گاهى محتوایى مفید، در قالبى نامناسب نتیجه اثرگذارى را معکوس خواهد کرد و به همین دلیل در روایات، «قهقهه» از شیطان تلقى شدهکافى، ج2، ص664. و «تبسم» بهترین خنده دانسته شده است.غررالحکم، ص222. زمان و مکان نشاط و شادى نیز باید با آن متناسب باشد؛ زیرا اگر این تناسب برقرار نباشد، بسیار ناپسند و زشت خواهد بود. مزاح و بذلهگویى در مراسم سوگوارى و مکانهاى مقدس ناپسند استاخلاق الهى، ج5، ص258-259. و در خصوص مکان و زمان خنده از رسول اکرم(ص) نقل شده است: «کسى که بر جنازهاى بخندد، خداوند در روز قیامت پیش چشم همه، به او اهانت مىکند و دعایش اجابت نمىشود و کسى که در گورستان بخندد، باز مىگردد، در حالیکه سختى بزرگى همانند کوه اُحد، براى اوست».همان.
از آن چه در این فراز گفته شد، مشخص مىگردد که پارهاى از روایات که به صورت مطلق یا مقید، شادى و عوامل آن را نکوهش کردهاند، ناظر به شادى، نشاط و عواملى است که از مرز و حدود شادى خوشایند از دیدگاه اسلام پا فراتر نهادهاند به افراط و تفریط در غلتیدهاند. اسلام اصل شادى و عوامل آن را ناپسند نشمرده است، بلکه آن را تأیید و توصیه کرده است.
6. چند نکته :
الف) زندگى پُر از قطع و وصلها، شادى و رنجها، نشاط و غمها، امید و شکستها و... است در جهانى که ما زندگى مىکنیم، شادى و رنج با یکدیگر آمیخته است. زندگى نمىتواند سراسر با شادى و سرور همراه باشد، ناملایمات در عرصه زندگى، امرى گریزناپذیر مىباشد؛ به گفته رودکى:
خداىِ عرش، جهان را چنین نهاد نهاد که گاه مردم، شادان و گه بُوَد ناشاد
ب) پارهاى از روایات که مؤمن را غمگین و اندوهناک معرفى کردهاند، ناظر به حزن درونى است که نتیجه آگاهى اجتماعى و تعلق جمعى فرد است و نه پریشان حالى و پراکندگى خاطر که منافى با نشاط و شادى است. در واقع این نوع اندوه، ریشه در توجه به احوال دیگران و حس همدردى انسانى دارد؛کافى، ج2، ص163؛ وسائل الشیعه، ج20، ص213.
آن گونه که سعدى از آن چنین یاد مىکند:
بنى آدم اعضاى یک پیکرند که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
ج) برخى از عوامل شادى، نشاط جسمانى را که اثرغیر مستقیمى نیز بر نشاط روحى دارد، براى انسان به ارمغان مىآورد و پارهاى از عوامل شادى به صورت مستقیم، بر نشاط روح اثر مىگذارند.
عواملى چون تلاوت قران، تفکر در آفریدههاى خداوند، ایمان و تقویت آن، صدقه دادن و پرهیز از گناه، از جمله عواملىاند که زمینههاى روانى و روحى شادى را فرهنگ مىآورند و عواملى چون، تغذیه مناسب، ورزش، بوى خوش، خودآرایى، پوشیدن لباسهاى روشن، پیاده روى و نگاه کردن به سبزهها از آن دست عواملىاند که زمینههاى مادى و جسمانى نشاط را فراهم مىآورند؛ هر چند که پس از برخوردارى از نشاط جسمانى، شادى روحى نیز نصیب انسان مىشود.
د) پاره اى از عارفان مسلمان که روحیهاى درونگرا دارند - نشاط و شادى را در درونِ جان آدمیان جستوجو مىکنند. اینان شادى حاصل از وصال معنوى محبوب را برتر از شادىهاى جسمانى و بیرونى مىدانند. سالکان معنوى، اندوه و غم را به منزله مقام و درجهاى از تجربههاى عرفانى مىدانند و ازاینرو، گاه، شادى و نشاط را فداى چنین غمى مىکردند و معتقدند از طریق حزن است که مىتوان به شادى دست یازید.
که را دیدى توان در جمله عالم که یک دم شادمانى یافت بىغم
شبسترى
به اعتقاد این گروه، شادىهاى این سویى و دنیوى، همچون خود دنیا دوایى ندارند و همواره قرین غم بوده است.
شادى بىغم در این بازار نیست گنج بىمار وگل بىخار نیست
راه لذت از درون است نز برون ابلهى دان جستن از قصر و حصون
مولوى.
از آن جا که عارفان پیر و مکتب عشقند، معتقدند آن چه شادى و زندگى مىآفریند، عشق پاک است.
مرده بدم، زنده شدم، گریه بدم، خنده شدم دولت عشق آمد و من، دولت پاینده شدم
از توام اى شهر قمر، در من و در خود بنگر کز اثر خنده تو، گلشن خنده شدم
همان
مهم این نکته است که عارفان نیز در جستوجوى شادى مطلق و کاملند و به دلیل ظرفیت وجودى خاص خویش؛ براى دستیابى به آن نشاط راستین از غم استقبال مىکنند؛ ولى هرگز براى دیگران آرزوى اندوه نمىکنند؛ علاوه بر آن که در برابر غم، در ظاهر مراقبند که دیگران از حزن آنان آگاه نشوند.امیرمؤمنان، علىعلیهالسلام در توصیف عارفانه مىفرماید: «زاهدان، در دنیا اگر چه بخندند، قلبشان مىگرید و اگر چه شاد باشند، اندوهشان شدید است (نهجالبلاغه، خطبه 113؛ ر.ک: شرح مقامات اربعین، ص260-262)..
- ۹۳/۰۲/۲۲